بحران افغانستان، یک سالگی سقوط جمهوریت بدست طالبان

طالبان و عوامل سقوط جمهوریت 

نویسنده: نحیب فرزاد 

واضح است که گروه طالبان از سوی پاکستان و قطر در سطح کلان حمایت می شوند. اگر کمی آن طرف تر برویم، این گروه از سوی دو ابرقدرت جهان امریکا و چین حمایت وسیع می شوند. به همین دلیل وقتی میلیاردها دالر، اسلحه از سوی امریکا برای طالبان جا گذاشته می شود، هیچ دردآور نیست و نگرانی جدی دولت امریکا را نیز در پی ندارد. در حالی که هفت میلیارد دالر، بودجه هنگفتی است و رها کردن این مبلغ به معنی "هیچ کسی برای رضای خدا موش نمی گیرد" است.   

طالبان فعلی با ترکیب از شاخه های گروه ملا عمر، حقانی و گلبیدین حکمتیار است که فعلاً در افغانستان قدرت را بدست گرفته اند. گلبیدین حکمتیار از متحدان اصلی گروه طالبان بود که در 20 سال گذشته علیه دولت افغانستان جنگید و با انجام حملات خونین، در کابل و ولایات تعدادی زیادی از شهروندان ملکی کشور را به قتل رساند و همانند جنگ های داخلی، در فجایع بیست سال اخیر نیز نقش کلان داشته است.

با قدرت گرفتن اشرف غنی، گلبیدین حکمتیار از طریق پروسه ی صلح به کابل آمد و از این طریق هزاران زندانی اش را از زندان های افغانستان رها و به صفوف طالبان فرستاد. خودش در کابل ماند و در سقوط جمهوریت به اشرف غنی کمک کرد و برای به قدرت رسانیدن گروه طالبان از هیچ تلاشی دریغ نکرد. گرچند حضور فزیکی در ارگ ریاست جمهوری و وزارت های کلیدی نداشت، اما افراد وی در پوست های کلان حکومتی از جمله وزارت دفاع، امنیت ملی و داخله ایفای وظیفه می کردند.

گروه ملا عمر که میراث اش در حکومت فعلی طالبان مستقیم به ملا برادر و ملا یعقوب رسیده است، از جمله طالبان است که در سال 1995 قدرت را در افغانستان بدست داشتند. این گروه متمرکز به قندهار اند و بعد از فروپاشی در سال 2001، به مناطق از جنوب غرب افغانستان و کویته پاکستان متواری شدند و شورای کویته را تشکیل دادند. بعد از آرایش چندین ساله به حمایت استخبارات پاکستان دوباره به میدان جنگ برگشتند و چندین سال در ولایت های قندهار و هلمند با نیروهای ناتو جنگیدند که در نتیجه هزاران نفر از مردم ملکی و نظامی به قتل رسیدند.

ملا اختر منصور، رهبر پیشین طالبان، ملا هیبت الله رهبر کنونی طالبان، این دو نفر جانشنان ملاعمر است که پس از مرگ ملا عمر به قدرت رسیدند. رهبری گروه طالبان برای ملا اختر منصور به قیمت جان اش تمام شد و تمام دارایی های که در پاکستان افروخته بود نیز از دست اش رفت. اما ملا هیبت الله که هم چنان غایب است و کسی چهره ی او را ندیده است، به عنوان رهبر گروه طالبان بعضاً فرمان های صادر می کند.  

گروه حقانی، شاخه ی دیگری از طالبان فعلی است، این گروه از گروه های است که توسط دولت وقت امریکا برای مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی سابق ایجاد شده بود، رهبری این شاخه را جلال الدین حقانی به عهده داشت. گرچند این گروه زیر نام شبکه حقانی فعالیت نمی کردند، ولی در همکاری با احزاب دیگر چون حزب اسلامی، گروه یونس خالص و دیگر گروه های جهادی علیه حضور شوروی سابق و دولت وقت افغانستان جنگیدند.

جلال الدین حقانی رهبر و دیگر اعضای کلیدی این شبکه، بعد از فروپاشی گروه طالبان در سال 2001 از افغانستان گریخت و به مناطق جنوب –شرق افغانستان و در وزیرستان شمالی مستقر شدند. گروه حقانی پس از فروپاشی دولت نخست طالبان، از میان قبایل پشتون دو سوی مرز به سربازگیری رو آورد و شبکه حقانی را به یکی از مخوف ترین شبکه های تروریستی جهان تبدیل کرد. قبل از سال 2015 این گروه هم زمان در همکاری با طالبان پاکستان با ارتش پاکستان، ارتش افغانستان و نیروهای بین المللی می جنگیدند.

پس از مرگ جلال الدین حقانی رهبری این گروه به پسر ارشدش سراج الدین حقانی رسید و با قدرت گیری سراج الدین این گروه بیشتر از پیش به یکی از گروه های مخوف تروریستی در افغانستان بدل شد و حملات مرگبار را علیه نیروهای بین المللی، دولت و مردم افغانستان انجام داد. در سال های اخیر این گروه به همکاری استخبارات پاکستان قویتر و فعال تر به میدان جنگ افغانستان برگشت و عملیات های خونین را علیه دولت افغانستان و نیروهای بین المللی انجام دادند و تا این که در آگست 2021 کابل را مجدداً اشغال کردند.

پس از چندین حملات خونین در افغانستان و علیه نیروهای امریکایی، سراج‌الدین حقانی رهبر این شبکه از سوی پلیس فدرال ایالات متحده به عنوان یک تروریست جهانی که رهبری شبکه حقانی را بر عهده داشت و با القاعده نیز روابط نزدیک داشت، معرفی شد. پولس فدرال امریکا برای بازداشت سراج الدین حقانی جایزه ده میلیون دالری تعین کرد که هنوز این پاداش از سوی پولیس فدرال امریکا برداشته نشده است.

پس از سال 2015، ارتش پاکستان، طالبان پاکستان را به شدت سرکوپ کرد و طالبان پاکستان از مناطق وزیرستان به مناطق از جنوب افغانستان رانده شدند و در هماهنگی با شبکه حقانی در سطح کلان تر به جنگ دولت افغانستان آمدند که در سال های اخیر حملات خونین انتحاری را زیر نام داعش در کابل و ولایات انجام دادند. حملات ارتش پاکستان در مناطق از لوگر به همین هدف انجام می شد، زیرا گروه طالبان پاکستانی در آن جا مستقر شده بودند.

با قدرت گیری عمران خان در پاکستان، گروه طالبان بیشتر از هر وقت دیگر قدرتمند تر شد و حملات این گروه در سراسر افغانستان گسترش یافت. شبکه حقانی، در مناطق از جنوب شرق افغانستان پیشروی کردند و شورای کویته در مناطق جنوب غرب افغانستان به دست آورد های کلانی دست یافتند. هم زمان جنگ در شمال و شمال شرق افغانستان و تمام مناطق افغانستان شعله ور شد. این گروه ها از میان مردم محل به سرباز گیری پرداختند و به کمک طالبان محلی مناطقی وسیعی از شمال و شمال شرق افغانستان را نیز اشغال کردند. در واقع در سال های اخیر، به جز مرکز ولسوالی های ولایت مرکزی و مراکز ولایات، دیگر همه مناطق به دست طالبان افتاده بود.

نقش ناتو در پیشروی طالبان:

در سال 2011 بحث کاهش نیروهای بین المللی و انتقال پایگاه های نظامی ناتو به دولت افغانستان در میان آمد و یک سال بعد بصورت رسمی آغاز شد. اشرف غنی مسئول این انتقال گماشته شد و تا سال 2014 صدها پایگاه نظامی از نیروهای بین المللی به دولت افغانستان انتقال یافت. اما این پایگاه دیری دوام نیاورد و یکی یکی بدست گروه طالبان افتاد. طوری که در سال 2018 به جز قوماندانی امنیه شهرها، از کابل الی هرات بصورت کامل تحت اشغال طالبان درآمد و جاده کابل- هرات کامل از کنترل دولت افغانستان خارج شد.

فیصدی کلان از شهرهای چون غزنی، زابل، نیمروز، فراه، غور، بادغیس، ورزگان، پکتیکا، پکتیا، لوگر، نورستان، ننگرهار، کندز، کاپیسا، بدخشان، تخار، بغلان، سمنگان، پروان و حتا بخش های از کابل بدست طالبان افتاد. طالبان حتی موفق شده بودند از نواحی شهر کابل عشر جمع کنند. اما دولت افغانستان و ناتو، منتظر مرگ تدریجی نظامی بودند که در آن هزینه های هنگفتی انجام شده بود.

در فوریه 2019 پروسه صلح امریکا با طالبان به نتیجه رسید و توسط نمایندگان دو طرف امضا شد و سران طالبان در گوشه و کنار کشور، این پیروزی را جشن گرفتند. در همان روز، سران طالبان به رسانه ها، گفتند که واضح است که ما پیروز جنگ شده ایم. این خوشحالی تنها در قطر خلاصه نمی شد، بلکه در سراسر افغانستان به یک امید کلان میان طالبان و نیروهای آنها در میدان جنگ بدل شده بود. جنگ ها شدد گرفت، نیروهای نظامی افغانستان از حمایت نظامی ناتو محروم شد و حتا کمک های تسلیحاتی به نیروهای افغانستان نیز متوقف شد. در اکثر سنگرهای جنگ حتی، غذای سرباز نیز فراهم نمی شد.

 اما مردم افغانستان هم چنان چشم به امید سه صدهزار نیروی مسلح افغانستان دوخته بود که هر روز ضعیف شده می رفت و سنگرهای بیشتری را از دست می دادند. مردم افغانستان و بخصوص شهروندان کابل امیدوار بودند که این نیروها بتوانند از خاک افغانستان حفاظت کنند، در حالی که نمی دانستند، عملاً برای نابودی این نیروها برنامه ی ریخته شده است و آهسته آهسته باید به کام طالبان بیافتند.

از یک طرف امضای تفاهم نامه صلح آمریکا با طالبان مرال نیروهای افغانستان را ضعیف ساخته بود و از طرف دیگر ضعف در مدیریت نظامی، فساد و مشکلات اداری در ارگ و وزارت دفاع بیشتر از پیش در ناتوانی این نیروها مجهز نقش بازی کرد و تا سرحد نابودی پیش برد. گرچند عوامل اصلی فروپاشی ارتش افغانستان، تفاهم نامه صلح امریکا با طالبان قلمداد می شود، اما در باطن پیدا و پنهان های زیادی است که نیاز به موشکافی بیشتری دارد. از واگذاری دهها ولسوالی گرفته تا منع بسیج مردمی و منزوی کردن رهبران جهادی و غیر جهادی در کشور.

در واقع دولت امریکا پی برده بود که طالبان بزودی پیروز می شوند. به همین دلیل، ساز و کار صلح با طالبان را به راه انداختند و خلیل زاد را به عنوان مسئول این پروسه انتخاب کردند تا شرایط خروج آبرومندانه ی نیروهای شان را فراهم سازند. اما در نهایت این تلاش ها نتیجه نداد و این خروج باعث سرافگندگی امریکایی ها شد.

 در نتیجه بعد از 20 سال جنگ خشونت بار، کشته شدن دهها هزار انسان در قالب دولت و مخالف دولت، هزاران شهروند بیگناه، مردم به نقطه ی رسیدند که از آنجا با تمام دلخوشی آغاز کرده بودند. ارتش افغانستان با بودجه ی 4 میلیارد دالری سالانه از هم پاشید و افغانستان بصورت به چنگ طالبان افتاد. زنان نیم پیکر جامعه در سال 2001 از یک استبداد طالبانی رها یافتند و بعد از 20 سال تلاش و تغییرات مثبت، با تمام پیشرفت های اجتماعی و سیاسی که داشتند، یک شبه از بین رفت و دوباره به کام طالبان افتادند، خانه نشین شدند و از همه حقوق شهروندی و اجتماعی شان محروم شدند. از فعالیت اجتماعی باز ماندند، مکاتب بالای سن 12 بر روی دختران مسدود شد و کارمندان ملکی دولت اکثراً وظایف شان را از دست دادند.

 نقش پاکستان در پیروزی طالبان

 طالبان در دهه نود، با هزاران نیروی جنگی در پاکستان ایجاد شد، سازمان استخبارات پاکستان نقش تعین کننده را در رهبری گروه طالبان داشت. در جریان جنگ های طالبان با اتحاد شمال در دهه نود، ازتش پاکستان مستقیماً در آن درگیری دخیل بود و پیروزی طالبان در میدان جنگ نتیجه حمایت ارتش پاکستان و استخبارات پاکستان بود. طوری پرویز مشرف بارها نگرانی اش را در مورد پیروزی تاجیک ها و دیگر اقوام بیان کرده بود.

در سال 2001 با هجوم نیروهای بین المللی در افغانستان و شکست طالبان، رهبران طالبان و سربازان شان بصورت گروهی به این کشور فرار کردند. تنها گلبدین حکمتیار به ایران پناه برد و متباقی افراد کلیدی طالبان در شهر کویته و وزیرستان جابجا شدند. یعنی پاکستان همواره خانه ی دوم گروه طالبان بوده است. ملا برادر در پاکستان بازداشت شد و سالها در زندان پاکستان ماند و بالاخره به وساطت دولت امریکا رها شد و مجددن به صفوف طالبان پیوست. در سال های نخست سقوط، از فعالیت نظامی طالبان خبری نبود و پس از سال 2004 آهسته آهسته فعالیت نظامی این گروه از سر گرفته شد و جنگ های قسمی در مناطق جنوب به راه افتاد و به همکاری استخبارات پاکستان به پیشرفت های کلان دست یافتند. در سال های اخیر حتی حامد کرزی نیز نقش حمایتی را برای طالبان بازی می کرد و بجای حمایت از ارتش افغانستان همواره طالبان را برادرانش خطاب کرده و از آنان آشکارا دفاع می کرد. حتی در انتقال طالبان به شمال افغانستان از امکانات ارتش افغانستان استفاده کرد و شرایط فعالیت این گروه در شمال افغانستان مساعد ساخت.

   از سوی دیگر پاکستان نقش رهبری را در گروه طالبان بازی می کند و تاثیر کلان روی گروه ملا برادر و گروه حقانی دارد. سراج الدین حقانی مستقیم و آشکارا با ای آیس ای در تماس است و به همین دلیل سفارت پاکستان در کابل و دهها نیروی متخصص سازمان استخبارات پاکستان، این گروه را در کابل کمک می کند. برعکس سراج الدین حقانی نقش میانجی را میان طالبان پاکستان و دولت پاکستان بازی می کند و در پروسه صلح طالبان پاکستانی با دولت پاکستان را به راه انداخته است. اما شاخه ملا یعقوب زیاد رابطه ی نزدیک با پاکستان ندارد و بارها تلاش کرده است با دولت هند رابطه برقرار کند که در نتیجه چندین بار مورد سو قصد نیز قرار گرفت و نجات یافت.

 بناً وابستگی این گروه به پاکستان و چین، قطر و امریکا به ندرت بیشتر از نظام جمهوریت به ناتو است. ناتو بدلیل ضعف مدیریتی حامد کرزای و اشرف غنی حامی کلان این نظام نبود اما برعکس حمایت های جدید این کشورها، طالبان را جسور تر کرده است و پای بند به اصول بین المللی نیستند و به رسمیت شناخته شدند نیز برای شان حایز اهمیت نیست. 35 میلیون نفر را به گروگان گرفته اند و هرکاری که دل شان خواست انجام می دهند. کسی جرات اعتراض را ندارد. صرف تعدادی اندکی از زنان شجاع مبارزه می کنند اما این مبارزه با شلیک مرمی سرکوپ می شود.

 نقش کشورهای همسایه افغانستان در پیروزی طالبان

 در 20 سال گذشته ایران، یکی از بزرگترین حامیان گروه طالبان بوده است و بدلیل تقابل با غرب، همواره تسلیحات هنگفت در اختیار طالبان قرار داد تا با نیروهای غربی در افغانستان بجنگند. در طول بیست سال شواهد زیادی از تسلیحات ایرانی به دست نیروهای امنیتی افغانستان افتاد اما دولت ضعیف افغانستان نتوانست دخالت این کشور ها را در امور افغانستان متوقف کند. در حالی که از طریق دیپلوماسی بخوبی می توانست حمایت این کشورها را از طالبان بگیرد و به اساس حسن همجواری دولت ایران را متقاعد می کرد که دست از حمایت طالبان بردارد.

 ایران در طول تاریخ سیاسی اش از طریق گروه های جهادی، جنگ ها نیابتی را در کشورهای مختلف پیش می برد. طالبان هم بخشی از این گروه ها بود که ایران از طریق آنها با ناتو می جنگید و در نهایت پیروز شد. گرچند این پیروزی بیشتر نصیب پاکستان و کشورهای عربی خلیج فارس شد، اما حداقل در بعد حضور نیروهای امریکایی در افغانستان، دست آورد کلان به دولت ایران محسوب می شود. بعد از 20 سال جنگ نیابتی، اکنون رابطه ی تنگاتنگی با طالبان دارد و حداقل در بخش آب از این رابطه مستفید می شود. دست آورد ایران در این جنگ نیابتی، شکست ناتو از افغانستان است و اما پیروزی کشورهای خلیج فارس رقیب منطقه ی ایران. واضح است که طالبان همواره روی کشورهای عربی خلیج فارس تکیه می کند و روابط نزدیک با سه کشور خلیج فارس قطر، امارات متحده عربی و عربستان سعودی ایجاد می کند که همین اکنون این اتفاق افتاده است.

 کشورهای آسیای میانه، ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان در بیست سال گذشته، در بی طرفی کامل به سر می بردند و رابطه ی مناسب با دولت افغانستان برقرار کرده بودند. این رابطه بیشتر بر مبنای منافع اقتصادی تامین شده بود و افغانستان بازار خوبی برای محصولات این کشورها به شمار می رفت. افغانستان بازار گرم این کشور ها، از انرژی گرفته تا مواد غذایی بود و سالانه هزاران میلیون دالر از این عواید نصیب این کشورها می شد.

چین و روسیه دو کشور ابرقدرت، دخیل در وضعیت افغانستان، فکتور های است که می توان نقش این کشورها را بصورت غیر مستقیم در پیروزی طالبان رد نکرد. گرچند اسنادی وجود ندارد که ثابت کند این کشورها با دخالت مستقیم نظامی و غیرنظامی از طالبان حمایت کرده باشند اما آگاهان به این باور اند که این کشورها از طریق کشورهای همسایه مثل پاکستان و ایران حامیان غیر مستقیم طالبان بوده اند. در این میان هند، یکی از پرقدرت ترین کشورهای منطقه حامیان دولت افغانستان بود و سالانه میلیون ها دالر را صرف بازسازی افغانستان می کرد و نقش سازنده را در امور افغانستان داشت.

 پایان سخن

 همه کشورها از تغییر وضعیت سیاسی افغانستان به نحوی نفع بردند. ناتو که دولت افغانستان را حمایت می کرد، با این تغییر سیاسی از منجلاب فساد در ترکیب دولت افغانستان و مصارف هنگفت مالی بدون دست آورد نجات یافت. در مقابل کشورهای همسایه از حضور دایمی ناتو در منطقه نجات پیدا کردند و اکنون یک کشور بسیار ضعیف را در همسایگی دارند که مردم اش همه از گرسنگی می میرند. طبقه حاکمه مجموع از یک تعداد افراد بی سواد و ناتوان است که حتی سواد ابتدایی نوشتن و خواندن را ندارند. مدیریت حکومتی را نمی دانند و با دیپلوماسی ضعیف، از تعامل با جهان نیز برخوردار نیستند.

 پاکستان از این میان بیشترین سود را می برد، گرچند وضعیت اقتصادی این کشور بهتر از افغانستان نیست، امنیت بهتر از افغانستان را نیز ندارد. اما در کل، بخاطر ساکن بودن فیصدی کلان از پشتون ها در پاکستان، حاکم بودن پشتون ها بسیار زیاد به نفع پاکستان است. زیرا حکومت پشتونیزم را در افغانستان حاکم کرده است و این را به عنوان یک امتیاز به پشتون های پاکستان نیز پیشکش می کند تا آنها را از قدرت گیری در راولپندی دور نگهدارد. با این کار، بصورت واضح گفته می توانیم که پشتون ها باید در افغانستان حاکم باشند تا پنجابی ها بتوانند در پاکستان به حکمروایی ادامه بدهند.

 چین نگاه استعماری به افغانستان ندارد و می داند که با اشغال افغانستان، از این کشور استفاده بهینه برده نمی تواند، صرف نگاه تجاری دارد و سعی می کند با استفاده از معادن دست نخورده ی افغانستان به منابع کلان مالی دست رسی پیدا کند. برعلاوه حکومت طالبان به عنوان حکومت ناتوان، می تواند خدمت گذار پروژه های اقتصادی چین باشد. از پروژه جاده ابریشم گرفته تا سرمایه گزاری روی معادن افغانستان.

 در دراز مدت، ایران از طالبان آسیب خواهد دید، چون ایران از نگاه مذهبی با طالبان تفاوت های زیادی دارد و طالبان ایران و مردم ایران را مسلمان نمی داند، طالبان در رقابت های سیاسی نیز وابسته به رقیبان منطقه ی ایران از جمله عربستان و امارات متحده عربی است و دوام این وضعیت طالبان می تواند یک درد سر جدید برای ایران باشد. گرچند ایران گزینه های زیادی برای خراب کاری در افغانستان دارد، اما این کار به زمان نیاز دارد.

 لذا همه کشورها به دنبال همسایه ضعیف و ناتوان هستند که اکنون با قدرت گرفتن طالبان به حقیقت پیوسته است. طالبان توانایی قدرتمند سازی ارتش خود را ندارد و این ضعف به نفع همه کشورهای منطقه است. برعلاوه دست گدایی این رژیم همواره به سوی کشورهای ثروتمند دراز است و مجبور اند مطابق به دریافت کمک از کشورهای بیرونی نقاب عوض کنند.

از سوی دیگر رژیم توانایی از بین بردند فساد اداری، تولید و قاچاق مواد مخدر را نیز ندارند. چون جامعه پشتون افغانستان با این دو پدیده پیوند دیرینه دارند و هرگز نمی توانند بدون این دو پدیده به حیات سیاسی و اجتماعی خود دوام بیاورند.

 


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بررسی آپارتاید جنسی در افغانستان زیر کنترل طالبان

نشست ویژه دو روزه‌ای پارلمان اتحادیه اروپا زیر عنوان 'روزهای زنان افغان' در بروکسل

مبارزه زنان در برابر تاریک اندیشی گروه طالبان